رعایت صداقت و مصون ماندن از آسیبهای احتمالی آن، یکی از اصلیترین چالشها در روابط میان مدیران و کارمندان است. بسیاری از کارمندان، مدیران خود را به بیصداقتی و حتی در برخی مراحل به دروغگویی محکوم مینمایند و از سوی دیگر، بسیاری مدیران نیز از افشای اطلاعات حساس سازمانشان نگرانند. هرچه هست، ما با یک برداشت و نتایج احساسی حاصل از آن مواجه هستیم. برداشت و احساسی که تا حدود زیادی آسیبرسان است و باید به خوبی و در اوج هوشمندی مدیریت شود.
طبق آنچه در محصول “چگونه به یک مدیر محبوب تبدیل شویم؟” آوردهام، یکی از اصلیترین ویژگیهای بارز در مدیران محبوب این است که کارمندان، آنها را انسانهایی صادق میشناسند. شکی نیست که صداقت یک ویژگی مهم برای مدیران محبوب است. ویژگی که شما خواننده گرامی نیز در صدد هستید آن را در درونتان نهادینه کنید. اما قبل از هر چیز باید مرزهای صداقت در مدیریت را بشناسیم چرا که قرار نیست به بهانهی دوستداشتهشدن و به بهانهی صادق دیدهشدن، رازهای کسبوکارمان را افشا نماییم.
صداقت راستگویی است، نه همهچیز گویی!
یکی از باورهای ناصحیح بسیاری از مدیران در باب صداقت در مدیریت این است که اگر وارد وادی رفتار صادقانه شوند، باید در خصوص تمام زوایا و خفایای کسبوکارشان با کارمندانشان صحبت کنند. همین باور ناصحیح هست که اغلب مدیران را وادار به رفتار غیر صادقانه و حتی هر از گاهی وادار به دروغگویی مینماید. نکته اینجاست که صداقت در مدیریت تنها به این معنی است که شما به کارمندتان دروغ نگویید، نه اینکه همه چیز را به او بگویید. طبیعی است که طبقهبندی اطلاعات در هر سازمانی ـ چه بزرگ و چه کوچک ـ یک اصل پذیرفتهشده است و کسی نمیتواند منکر اهمیت آن شود.
این مطلب را از دست ندهید: چرا حرفه ای ها خطرناک هستند؟
صداقت در مدیریت باید فراگیر باشد و همهگانی
اینکه شما تنها با برخی کارمندان صادق باشید و با برخی دیگر رفتار به دور از صداقت داشتهباشید، ناقض اصول صداقت در مدیریت است. شما باید به یک مدیرِ صادق تبدیل شوید، نه اینکه به صورت انتخابی در مقابل برخی انسانها راستگو باشید و در مقابل برخی دیگر دروغ بگویید. نکته اساسی اینجاست که این رفتار، هم منجر به دلسردی کارمندانِ مورد لطف و عنایت شما میشود، هم موجب ناراحتی و افت انرژی کارمندان بینصیب از کَرَمتان. چرا که صدای کسانی که از شما دروغ شنیدهاند، دیر یا زود به گوش دیگر افراد میرسد و حتی آنهایی که هرگز از شما رفتاری غیرصادقانه ندیدهاند، انگ دروغ گویی به شما میزنند. پس، صداقت در مدیریت را به عنوان یک رفتار عادلانه با همه رعایت کنید. صد البته در حیطهی آنچه دیگران مجاز هستند از آن مطلع باشند.
صداقت شما به عنوان مدیر ارشد، در تمام لایهها باید دیده شود
باور من بر این است که سازمانها به مرور زمان شبیه مدیرانشان میشوند. در محصول “مدیر بینظیر” به تفصیل در خصوص این باور صحبت کردهام و در باب اثبات آن مثالهای متعدد آوردهام. اگر چنانچه یک مدیر ارشد هستید و تعدادی مدیر میانی زیر نظر شما در حال مدیریت گروهی از کارمندان هستند، تلاش کنید صداقت در مدیریت در آنها نیز نهادینه شود. چرا که آنها گونه تکثیر یافتهی شما در سازمان هستند و حتما که باید رفتارهای نیک شما را بازتاب دهند.
نگفتن، حق شماست
ممکن است در معرض برخی پرسشها از سوی نیروهایتان قرار بگیرید، ممکن است کارمندانتان را در تکاپو برای رسیدن به پاسخ برخی سوالها بیابید، ممکن است شاهد کنجکاوی نیروها برای دستیابی به پارهای از اطلاعات باشید، صداقت در مدیریت به این معنی نیست که مسیر را برای رسیدن آنها به هرآنچه در جستجویش هستند، هموار نمایید. بلکه از شما به عنوان یک مدیر صادق، انتظار میرود در اوج اعتمادبهنفس و صد البته با ادبیاتی کارآمد، به نیروهایتان اعلام کنید که حاضر نیستید اطلاعاتی در این خصوص در اختیار آنها قرار دهید. درست است که در مراحل اولیه ممکن است نیروهایتان از همین حرکت شما تعبیر به بیصداقتی نمایند، اما به مرور زمان، چون صداقت واقعی شما را در دیگر جنبهها خواهند دید، تعبیرشان از آنچه رخ دادهاست، تنظیم خواهدشد.
دروغگوها را رها کنید
اگر میخواهید صداقت در سازمانتان نهادینه شود، شک نکنید که بزرگترین مانع شما در این مسیرِ درست و کارآمد، نیروهای ناصادق هستند. پس مهم نیست آنکه دروغ میگوید کیست و موضوعی که در باب آن، دست به این هنجارشکنی میزند چقدر اهمیت دارد، هر دورغگویی یا باید بلافاصله اصلاح شود و یا اینکه جایش را به یک انسان صادق بدهد. پس در راندن انسانهای دروغگو، کوچکترین شکی به خود راهندهید، چرا که صداقت در مدیریت ایجاب میکند، فضای کاری شما سرشار از راستگویی باشد.