این یادداشت بیشتر به درد مدیرانی میخورد که بهعنوان یک شخص منفرد، دارای هدف برای زندگی شخصی خود هستند و از سوی دیگر، به درجهای از کمال در مدیریت رسیدهاند که میدانند داشتن اهداف سازمانی برای یک سازمان تا چه اندازه ضروری است.
مهم نیست سازمان شما چهقدر بزرگ و یا تا چه اندازه کوچک است. مهم این است که اهداف سازمانی اصولی داشتهباشید و به گونهای کاملاً حسابشده، برای رسیدن به تکتک آن هدفها در سازمان خود، برنامهریزی نمایید.
اگر اهداف سازمانی را بهسان یک کوه یخ تصور کنیم، آن بخش از کوه که زیر آب ماندهاست، اهداف شخصی مدیر هستند. این درحالی است که افراد فعال در سازمان، نوک بیرون از آب کوه یخ را میبینند و طبیعی است که آنرا به عنوان هدفهایی برای سازمان میپذیرند و اجرا میکنند.
اما بپردازیم به اینکه چگونه اهداف شخصی یک مدیر، اهداف سازمان تحت مدیریتش را تحت الشعاع قرار میدهد.
وقتی رویاها حکمرانی می کنند
هدفهای ما، بخشی از رویاهایمان هستند که رنگوبوی منطق گرفتهاند که اگر جز این باشد، فرآیند هدفگذاری را درست طی نکردهایم. زمانی که صحبت از اهداف شخصی میشود، ریشه را باید در رویاهای شخصی جستجو کرد و زمانی که صحبت از اهداف سازمانی بهمیان میآید، باز هم ریشه را باید در رویاهای شخصی یک مدیر بجوییم. رویاها، اصلیترین نقطهی اتصال اهداف شخصی و اهداف سازمانی برای یک مدیر و یک صاحب کسبوکار بهشمار میآیند.
گاهی مرزی وجود ندارد
در اغلب موارد، مرز مشخصی بین اهداف سازمانی و اهداف شخصی یک مدیر نمیتوان ترسیم کرد. بیشتر شبیه یک طیف رنگی از زرد به قرمز است. شما دقیقا نمیدانید کجا زرد تمام میشود و کجا قرمز شروع میگردد. زمانی که یک مدیر بخشی از اهداف میان مدت خود را بر روی استقلال مالی و یا ثروت متمرکز میکند، بیهیچ شبهای، نمیتوان اهداف سازمانی را از این هدف شخصی جدا کرد. چرا که راه رسیدن به ثروت، از درآمد بالا، هزینهی پایین و مدیریت مالی اصولی در کسبوکار میگذرد.
اهداف سازمانی پله می شوند
برای رسیدن به بخش بزرگی از اهداف شخصی، باید اهداف سازمانی به گونهای کاملاً اصولی نگاشتهشوند. در واقع برای کسانی که بنیانگذار و صاحب یک کسبوکار هستند، هدفگذاری اصولی در حوزهی اهداف سازمانی، نقشی بسیار مهم در مسیر رسیدن به اهداف شخصی دارد. به عنوان مثال یکی از هدفهای اصلی من در سال ۱۳۹۷ (این مقاله در ۵ فروردین ۱۳۹۷ نوشته شده است)، مطالعه و معرفی ۶۰ کتاب تا پایان سال میباشد. شما دوست خوبم میتوانید این موضوع را با هشتگ #شصت_کتاب در شبکههای اجتماعی من دنبال کنید. بدیهی است که اهداف سازمانی من باید به گونهای تنظیم شوند که یاریگر من در رسیدن به این هدف باشند چرا که زمان من محدود است و ممکن است من بخشی از این مطالعه را در محیط کارم انجام دهم.
رسیدن به اهداف شخصی، انرژی تامین می کند
همه ما برای حرکت در مسیر اهدافمان، نیازمند انگیزه هستیم. بدون انگیزه هیچ کاری انجام نخواهد گرفت. سوخت موتور ما، انگیزههایمان هستند. زمانی که شما در هدفگذاری شخصی درست، اصولی و هوشمندانه عمل میکنید، بدیهی است که با حرکت در زمان، آرام آرام نتایج، خود را نمایان میسازند و شما احساس میکنید در مسیر درستی حرکت میکنید. به این ترتیب است که انگیزهی شما بالاتر رفته و نیروی بیشتری برای حرکت در مسیر اهداف سازمانی پیدا خواهید کرد.
فرض کنید میخواهید در مدت مشخصی وزن کمکنید. اگر درست هدفگذاری کردهباشید و متعهدانه در مسیر اهداف خود قدم بردارید، کم کم نتایج در آینهای که هر روز صبح به آن نگاه میکنید، نمایان خواهند شد و چه انگیزهای بهتر از این که انسان به یک هدف هوشمندانهی خود دست پیدا کند.
در پایان مایلم این نکته را به شما گوشزد کنم که هدفگذاری اصولی، یک مهارت است. چه در سطح اهداف شخصی و چه در سطح اهداف سازمانی، باید و باید هدفگذاری اصولی را یادبگیرید و به اندازه ای آن را به کار ببندید که به یک مهارت در شما تبدیل شود.